یک جت خصوصی سفید تر و تازه در حال نشستن در فروردگاه سابیها گوکچن در شرق استانبول است. چند ده متر آن طرفتر، زمزمههای موجود در میان 150 هوادار فنرباغچه که اکثر آنها لباسهای زرد و آبی باشگاه ترکیهای را پوشیدهاند، بلندتر میشود.
جایی که جت در حال فرود است، شیکترین بخش فرودگاه است که برای افراد VIP در نظر گرفته شده. امنیتش بسیار بالاست ولی به مردم حاضر در صحنه اجازه داده میشود، در کنار در ورودی و خروجی جمع شوند تا سعی کنند نگاهی مختصر به مردی که پروازش به زمین نشسته است بیندازند.
چند گزارشگر تلویزیونی هم در بین جمعیت دیده میشود. آنها امکان پخش زنده را برای هزاران نفر دیگر فراهم میکنند که در تلفنهای هوشمند خود یا در خانه از طریق یوتیوب ماجرا را دنبال میکنند.
برخی از افراد سیگاری را در یک دست میگیرند و موبایل خود را در دست دیگر. روی جدولها و نردهها ایستادهاند. جایی که دید کوچکی وجود دارد تا بشود اولین نگاه را انداخت به لحظهای که مرد مورد انتظار و قابل ستایش، پایش را روی خاک استانبول میگذارد.
آنها پیراهنهای فنرباغچهای را پوشیدهاند که اکثرا پشتش نوشته شده: کژمان، ژکو و اوزیل. اما بنظر میرسد مرد جدید حتی قبل از اینکه قراردادش را امضا کرده باشد، در حال غصب جای آن قهرمانان و فوتبالیستهاست. آنهم در حالی که مرد ۶۱ ساله، در دهه گذشته زندگی اش به زحمت به یک توپ ساده ضربه زده باشد.
آنها پنج دقیقه، 10 دقیقه، 20 دقیقه صبر می کنند. زمان در گرمای ناجوانمرد 30 درجه سانتیگراد افزایش می یابد. حالا باید یک ساعت شده باشد. آنها ممکن است فقط برای پنج ثانیه آن مرد را ببینند. چرا که ساختمانی که مرد در آنجا پیاده شده با ماشینی که منتظر است تا او را به مرکز شهر ببرد، فقط چند متر فاصله دارد. اما ظاهرا ارزشش را دارد.
با خروج عکاسان و مسئولان باشگاه از آن ساختمان، آنها نام او را بی وقفه صدا میزنند، بلندتر و بلندتر. او حالا نزدیکتر از هر زمان دیگری بنظر میرسد.
و حالا، او با بی حوصلگی قدم می زند، همراه با تشویقهایی بلند و سرخوشانه. آنها یکپارچه دستهای خود را بالا می برند، برای تکان دادن، کف زدن، عکس و فیلم گرفتن. بوی بد بدن که از زیر 150 جفت بازوی بلند شده استشمام میشود کاملاً طاقت فرسا است، اما هیچ کس دیگری متوجه این موضوع نمی شود.او برای آنها دست تکان می دهد، کف می زند، آنها قدردانی می کنند و نام او را بی نهایت تکرار می کنند. آنها ماشین او را محاصره کرده می کنند، شخصی سعی می کند برای گرفتن سلفی به زور وارد آن شود. همانطور که یکی از خبرنگاران می گوید، این یک جنون ترکی واقعی است.
آقای خاص رسید…
صحنه فرودگاه در مقابل آنچه که چند ساعت بعد در ورزشگاه خانگی فنرباغچه رخ می دهد، صرفاً یک دستگرمی است
انگار کل شهر دارد به این مرد فکر میکند. وقتی به تاکسی میگویید میخواهید به استادیوم سوکرو ساراکوغلو برود، پاسخ این نیست: “بله، البته.” در عوض، راننده با هیجان زیادی جیغ میزند: «ژوزه مورینیو!»
توصیف این که ماجرا چقدر برای فوتبال ترکیه مهم است، دشوار است، چه رسد به فنرباغچه، باشگاهی که آخرین بار یک دهه پیش قهرمان شد؛ طولانی ترین دوره بی جامی آنها در تاریخ لیگ! آنها همچنین هرگز به فینال اروپا نرسیده اند، برخلاف مورینیو، که 6 بار این کار را انجام داده است و ۵ بار فاتح اینگونه رقابتها شده.
او از اینترمیلان به رئال مادرید رفته، برای دومین دوره در چلسی حاضر شده، به منچستریونایتد، سپس تاتنهام هاتسپر، رم و حالا… فنرباغچه آمده. پس می توانید هواداران آنها را به خاطر این سرگیجه ببخشید.
یکی از هواداران به نام یاسر در فرودگاه میگوید: «من باید میومدم به اینجا تا او را با چشمان خودم ببینم.»
مدتی است که طرفداران فنرباغچه علاقه یا حداقل احترامی برای مورینیو قائل هستند و به اظهارات تحسین آمیز او در مورد جو استادیوم خود اشاره می کنند.
یکی از هواداران به نام آلپ می گوید: «این قطعا یکی از بزرگترین اتفاقات تاریخ فنرباغچه و فوتبال ترکیه است. از سال 2014، زمانی که آخرین قهرمانی فرا رسید، هواداران عصبی و بی حوصله شده اند. اینکه این باشگاه 10 سال نتوانست قهرمان شود، نمادی از این بود که نیاز به فردی خاص است. ژوزه با شخصیت برندهاش و جایگاهش در فوتبال جهان کاملاً مناسب فنرباغچه است. و در نهایت، این اتحاد در زمانی اتفاق افتاد که ژوزه به فنرباغچه نیز نیاز داشت. فکر میکنم صحنه برای «The Special One» کاملا آماده است.»
صحنه مطمئناً در منطقه کادیکوی اتفاق میافتد، جایی که ورزشگاه فنرباغچه در ساعت 7 بعدازظهر روز یکشنبه باز میشود تا مردم بتوانند شاهد چرخیدن قلم روی کاغذ توسط مورینیو باشند. او شب قبل یک کارشناس تلویزیونی در ومبلی لندن برای فینال لیگ قهرمانان اروپا بود و حالا در زمانی کم برای نهایی کردن این قرارداد اینجاست.
آنها با پیراهنهای زرد و آبیشان خیابانهای اطراف را مسدود میکنند، انگار که روز مسابقه است. مردم شال و پرچم میفروشند، فروشگاه باشگاه باز و پر است، کسی پیشنهاد میدهد که چهره The Athletic را نقاشی کند. این یک جشن است.
همچنین فوق العاده شلوغ است. آنها هزاران نفری شدهاند و ورود به زمین واقعا مشکل است. یکی از طرفداران دست شریک پا به ماه خود را می گیرد، او در حالی که برآمدگی خود را با دست گرفته، شکلک در میآورد. بچه شاید همین الان به دنیا بیاید ولی آنها اینجا هستند تا ژوزه را ببینند.
برخی فشفشه میفروشند، آن هم در حالی مردم در خیاباهای شلوغ آفتابگیر رها میشوند. آنها نوشیدنی می نوشند، کباب می خورند، سیگار می کشند، آهنگ می خوانند و با انجام تمام این کارها از یکدیگر فیلم می گیرند. هنوز دستکم دو ساعت مانده تا مورینیو یک تکه کاغذ را امضا کند.
روی تابلوی بزرگ روی زمین نوشته شده است «به فنرباغچه خوش آمدید – بزرگترین باشگاه ورزشی جهان»
این بخشی از یک مراسم معارفه بزرگ است. همراه با فرشهای سرخابی، صفحه نمایش های غول پیکر و بلندگوهای عظیم..
در تلویزیون ترکیه، مونتاژی از مورینیو نشان می دهد که او جام ها را بلند می کند، از داوران شکایت می کند، به مردم اشاره می کند، پوزخند می زند، میکوبد روی سینهاش، مردم را به سکوت فرا میخواند، فریاد می زند، گوشش را میگیرد و با زانو روی زمین سر میخورد. بله، اوست.
یکی دیگر از تصاویر بزرگ مورینیو او را در مقابل تخته سیاهی قرار می دهد که افتخارات مهمی را که به دست آورده است نشان می دهد: 3 بار لیگ برتر، 2 بار در لیگ قهرمانان، 2 بار جام خیریه. حتی یک جام که دیوید مویس هم آنرا برده دیده میشود.
یک جایگاه و چند گوشه پشت صحنه نمایش بسته است، اماورزشگاه پر است، بنابراین حدود 25 تا 30000 اینجا هستند. یادآوری: این یک مسابقه فوتبال نیست، حتی یک بازیکن جدید در حال رونمایی نیست، بلکه صحبت فقط از یک مربی است.
او بالاخره حاضر شد. پس از اینکه سرو صدای بلند حاضران با انبوهی از آهنگهای هواداری فنرباغچه از بلندگوهای قوی مخلوط شد. سر و صدا گوش شما را آزار میدهد. مورینیو بی حوصله می نشیند، بدون هیچ ابراز احساسی.
علی کوچ، رئیس باشگاه، ابتدا 10 دقیقه صحبت می کند، برخی از مردم هو می کنند و برخی تشویق می کنند. او کسی است که باعث شده این اتفاق بیفتد، اما از محبوبیت دور است. مورینیو ساکت می شود، سپس دست تکان می دهد (آنها تشویق می کنند)، او می ایستد و برای آنها بوسه میفرستد (آنها کاملاً از خود بیخود میشوند).
اولین صحبتهای موریتیو را 250000 نفر در یوتیوب تماشا می کنند.
او میگوید: «معمولاً یک مربی پس از پیروزی محبوب میشود. در این مورد، من احساس می کنم که قبل از پیروزی ها دوست داشته شدم.»
من به شما قول می دهم از این لحظه به خانواده شما تعلق دارم. این پیراهن پوست من است. از لحظه ای که رییس را ملاقات کردم، می خواستم برای شما بازی کنم، زیرا شما روح باشگاه فوتبال هستید. من می خواهم مربی همه شما باشم.
از لحظه ای که قراردادم را امضا کردم، رویاهای شما تبدیل به رویاهای من شدند.
او همه چیزهای درست را میگوید و انجام میدهد، پیراهن را دور سرش میچرخاند، بنرها را بالا میبرد، هواداران را به شعار دادن فرا میخواند.
یک هوادار به زمین میرود، خودش را تا استیج میٰساند و مورینیو کمی مبهوت را در آغوش میگیرد. مورینیو همچنان لبخند میزند و به محافظان امنیتی میگوید که این پسر میتواند با او سلفی بگیرد.
بنابراین پرسنل امنیتی که با صدای هیاهوهای بلند حیرت آور شروع به بیرون کشیدن او کردهاند، او را آزاد میکنند. او سه شادی گل کریستیانو رونالدو یعنی “Siuuuuu!” را در حالی که برای تشویق و خنده به سمت سکوها می رود، اجرا می کند. این فوتبال ترکیست.
کل ماجرا حدود یک ساعت طول میکشد، در حالی که مورینیو یک دور آهسته افتخار انجام میدهد و در آنجا با فشفشهها، موسیقی، شعارها و هواداران مجنون استقبال میشود که سعی میکنند او را طوری لمس کنند که انگار پاپ یا تیلور سویفت است.
این صحنه کاملاً غیرمتمدن، وحشیانه و بدون شک با شکوه است.
مورینیو و فنرباغچه ممکن است در ابتدا ازدواجی بعید به نظر برسند، اما با توجه به تمایل او و فوتبال ترکیه به خون ریزی، شاید آنها برای یکدیگر ساخته شده باشند.
این پیوند قطعا کسل کننده نخواهد بود.
0 دیدگاه در “مورینیو در فنرباغچه؛ جنون در استانبول / متن کامل مطلب تیم اسپیرز” افزودن → خودتان